۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

چرا حکومت از گسترش علوم انسانی به هراس افتاده است؟

اگر همین حالا در اطرافتان یک کتاب دانشگاهی فیزیک یا ریاضی پیدا کنید و نیم ساعتی وقت بگذارید و یک فصلش را مطالعه کنید بعید می دانم ذهن شما خیلی از دایره مطالعه خارج شود و باز هم خیلی بعید است که در حین مطالعه به شرایط کشور فکر کنید. حالا کتاب را عوض کنید و به جایش یک کتاب از زمینه علوم انسانی پیدا کنید. این کتاب می تواند از جامعه شناسی گرفته تا مدیریت، از الهیات تا حقوق و حتی روزنامه نگاری و یا اقتصاد باشد. شاید هنوز چند دقیقه از شروع مطالعه شما نگذشته باشد که ناگهان ذهن شما به سمت مسائل جاری کشور منحرف شود و شروع به مقایسه در ذهن خود بکنید و به نتایج بدی برسید. مهم نیست در حال خواندن کتابی در مورد حقوق شهروندی باشید یا سیاست های مالی اقتصادی، مدیریت منابع انسانی یا سرمایه های اجتماعی یا حتی روابط بین الملل. واقعا مهم نیست. به محض اینکه شروع به خواندن یک منبع غیربومی می کنید در ذهنتان حکومت را سرزنش خواهید کرد که چرا کارهایش بر خلاف مصالح و استانداردهای جهانی است. این همان نکته ای است که باعث می شود علوم انسانی غیربومی و تحصیل کردگان غیربومی اش و محققین روشنفکرش اینقدر خطرناک به نظر برسند. ناتوانی حکومت در توسعه اقتصاد اسلامی و مدیریت اسلامی و حقوق اسلامی و … و تناقض ها و مشکلات هر کدام از آن ها، در کنار موفقیت نسبی تجویزهای خارجی باعث شده است که قشر محصل و تحصیل کرده جوان ایران در این نسل باورهای کهنه اش را کنار بگذارد و دیگر به این سادگی ها گول نخورد. حالا این نسل از شاگردی به استادی رسیده است. حالا دارد در دبیرستان ها و دانشگاه های کوچک تر به تدریج جای پایش را محکم می کند تا در یک حرکت تکاثری و فزاینده روی افکار و اندیشه های سنتی و قدیمی را پاکسازی کند و جامعه جوان ایرانی را به باورهای جدیدی مجهز کند. حکومت ایران از فیس بوک و توئیتر نمی ترسد. ترس حکومت از محتوایی است که روی این وب سایت ها توزیع می شود. حکومت ایران با علوم انسانی مشکل ندارد اما مشکلش وقتی برملا می شود که دانشجویان این رشته ها حرف هایی می زنند که تن دولت را می لرزاند و به یادش می آورد که در آینده ای نه چندان دور، این تفکر جایگزین خرافه هایی خواهد شد که سال ها در سفره مردم گذاشته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر